سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بسم الله الرحمن الرحیم

یک روز یک پسر کوچولو که می خواست انشاء بنویسه از پدرش می پرسه: پدرجان! لطفا برای من بگین سیاست یعنی چی؟


پدرش فکری می کنه و می گه: بهترین راه اینه که من برای تو یک مثال در مورد خانواده خودمون بزنم که تو متوجه سیاست بشی. من حکومت هستم، چون همه چیز رو در خونه من تعیین می کنم. مامانت دولت هست، چون کارهای خونه رو اون اداره می کنه. کلفت مون ملت مستضعف و پابرهنه هست، چون از صبح تا شب کار می کنه و هیچی نداره. تو روشنفکری چون داری درس می خونی و پسر فهمیده ای هستی. داداش کوچیکت هم که دو سالش هست، نسل آینده است. امیدوارم متوجه شده باشی که منظورم چی هست و فردا بتونی در این مورد بیشتر فکر کنی.


پسر کوچولو نصف شب با صدای برادر کوچکش از خواب می پره. می ره به اتاق برادرکوچکش و می بینه زیرش رو کثیف کرده و داره توی گه خودش دست و پا می زنه. می ره توی اتاق خواب پدر و مادرش و می بینه پدرش توی تخت نیست و مادرش به خواب عمیقی فرورفته و هرکاری می کنه مادرش از خواب بیدار نمی شه. می ره توی اتاق کلفت شون که اون رو بیدار کنه، می بینه باباش توی تخت کلفت شون خوابیده و داره ترتیب اون رو می ده. می ره و سرجاش می خوابه و فردا صبح از خواب بیدار می شه.


فردا صبح باباش ازش می پرسه: پسرم! فهمیدی سیاست چیست؟ پسر می گه: بله پدر، دیشب فهمیدم که سیاست چی هست. سیاست یعنی اینکه حکومت، ترتیب ملت مستضعف و پابرهنه رو می ده، در حالی که دولت به خواب عمیقی فرو رفته و روشنفکر هر کاری می کنه نمی تونه دولت رو بیدار کنه، در حالی که نسل آینده داره توی گه خودش دست و پا می زنه.

 


نوشته شده در  چهارشنبه 86/1/29ساعت  4:41 عصر  توسط بیتا صالحی 
  نظرات دیگران()

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

شـوهر مورد علاقه یک دختـر در سنین متفاوت

دختر 18 ساله : به قول خودش انقدر خواستگار داره که نمی دونه کدومش رو انتخاب کنه فعلا قصد ازدواج نداره می خواد درس بخونه

دختر 22 ساله : او یک شاهزاده با یک قصر می خواد ادعا می کنه که خیلی واقع بینه ولی ؟؟؟؟؟مرد ایده آل او باید پول دار خوش قیافه مشهور همیشه در حسابش پول به اندازه کافی باشه وسخاوت مند او باید شوخ طبع، ورزشکار، شیک پوش، رمانتیک و شـنونده خوبی باشد. بله خصوصیات و صفات آن مرد بسیار طولانی است. دخـتر مـردی را میخواهد که او را بپرستد و او را با گذاشتن گلها، هدایا و دادن وعده عشق ابدی و جاویدان تـبدیل به الهه گرداند.

دختر 32 ساله : کم کم داره بوی ترشی می یاد دیگه فقط یه مرد خوب می خواد لازم نیست ورزشکار و خوش تیپ و.. باشه یه کار خوب با حقوق مکفی خونه ماشین و حساب بانکی داشته باشه و غذاهایی که دختر درست می کنه رو تحمل کنه کافیه

دختر 42 ساله : تنها یه مرد می خواد (بیچاره ترشید )یه مرد معمولی که ستاره سینما نباشه ورزشکار نباشه اگه یه شکم گنده هم داشت عیب نداره کچل هم بود عیبی نداره فقط یه شوهر باشه

دختر 52 ساله : او فقط می خواهد... هر چی بود باشه دختر باید خیلی شانس بیاره که مردش انقدر ترسناک نباشه که نوه هاش رو بترسونه راه توالت رو هنوز به یاد داشته باشه دندون مصنوعی هاش رو یادش باشه کجا گذاشته

دختر 72 ساله : تعجب نکنید بعضی دخترا تا این سن هم عمر می کنن ولی مطمئن نیستم مردمورد علاقش هنوز نفس بکشه


نوشته شده در  چهارشنبه 86/1/29ساعت  4:34 عصر  توسط بیتا صالحی 
  نظرات دیگران()

بسم الله الرحمن الرحیم

شبی در محفلی ذکر علی بود                   شنیدم عـــــارفی فرزانه فرمود :

اگر آتش بـــــه زیر پوست داری                  نسوزی گــر علی را دوست داری

اگر حُبِ علی اندر دِلَت نیست                   بسوزی گـــر هزاران پوست داری

                                      

                                                                       یا علی مدد

                                                  


نوشته شده در  شنبه 86/1/11ساعت  1:57 عصر  توسط بیتا صالحی 
  نظرات دیگران()

بسم الله الرحمن الرحیم

روزی عباس بن عبدالمطلب با گروهی دیگر مقابل کعبه نشسته بودند. فاطمه دختر اسد به سوی خانه خدا آمد ، ایستاد و چنین گفت : خداوندا به تو و پیامبرانت و کتابهایشان ایمان دارم  . گفتار ابراهیم،جد خود را راستین می دانم همانکه این خانه را به فرمان تو بنا نهاد...تو را به او و به این کودک که با خویش و در شکم دارم سوگند می دهم که زادنش را بر من آسان کن .در همین هنگام دیوار خانه خدا شکافته شد و آن بانوی گرامی پا به درون گذارد و دیوار دوباره به هم بر آمد ، فاطمه مدت سه روز در اندرون کعبه توقف کرد همین که روز چهارم فرا رسید همان موضوع از دیوار شکافته شد و آن بانو ، از خانه پا بیرون نهاد ، در حالی که کودکی در بغل داشت و گفت : پیامی از غیب شنیدم نامش را علی بگذار.


نوشته شده در  یکشنبه 86/1/5ساعت  10:9 صبح  توسط بیتا صالحی 
  نظرات دیگران()

بسم الله الرحمن الرحیم

حضرت علی (ع) در روز جمعه سیزدهم ماه رجب ال سی ام عام الفیل در مکه مکرمه در خانه خدا دیده به جهان گشود.لقب آن حضرت امیر المومنین و مرتضی کنیه آن بزرگوار ابوالحسینین ،ابوتراب و ... پدر آن حضرت ابوطالب (ع) پسر عبدالمطلب (ع) بود که با عبدالله ژدر رسول خدا (ص) برادر اعیانی بوده و مادر آن حضرت فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبد مناف بوده است.


نوشته شده در  یکشنبه 86/1/5ساعت  10:0 صبح  توسط بیتا صالحی 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
اومدم دوباره...
[عناوین آرشیوشده]